وبلاگ

آموزش و فقر: ارتباطی دوسویه و چالشهای عدالت آموزشی
فقر و آموزش ارتباطی ناگسستنی دارند؛ فقر هم میتواند ریشه فقدان آموزش باشد و هم نتیجه آن. حتی اگر مدارس باکیفیت هم فراهم شود، تا زمانی که خانوادهها در فقر به سر میبرند و توانایی تامین هزینههای اولیه تحصیل مانند کتاب، لوازمالتحریر و رفتوآمد را ندارند، چشمانداز آموزشی کودکان این خانوادهها مبهم باقی میماند. این پدیده، که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، پس از صنعتی شدن به شدت نمود پیدا کرده، چالش بزرگی در مسیر ریشهکنی فقر و دستیابی به توسعه است.
نقش محوری آموزش و مدرسه در فقرزدایی
مطالعات متعدد بر نقش کلیدی آموزش و نظام آموزشی در کاهش فقر، به ویژه جلوگیری از “بیننسلی شدن فقر” تاکید دارند. در ایران، با بیش از ۱۰۵ هزار مدرسه، این گستردگی نهادی پتانسیل عظیمی برای سیاستگذاری در حوزه فقرزدایی فراهم میکند.
سند تحول بنیادین آموزش و پرورش نیز با رویکردی نوین، مدرسه را “مرکز کانون محله” تعریف کرده است. این نگاه، مدرسه را فراتر از یک نهاد صرفاً آموزشی، به مرکزی برای حمایت اجتماعی و فقرزدایی تبدیل میکند. توجه به مدرسه به عنوان یک کانون فقرزدایی، علاوه بر ارتقای کیفیت آموزشی، میتواند دریچهای برای توانمندسازی خانوادههای فقیر باشد، به خصوص اگر این توانمندسازی از دریچه کودک و مدرسه آغاز شود، میتواند تحولی فرهنگی و اجتماعی با آثار بلندمدت مثبت ایجاد کند.
آموزش؛ راهی به سوی برابری و کاهش فقر
سرمایهگذاری بر آموزش کودکان یکی از مطمئنترین و پایدارترین روشها برای رهایی آنها از فقر در بزرگسالی است. در اقتصادهای مدرن، معیشت افراد به شدت به مهارتهایی وابسته است که از طریق آموزش کسب میشوند. عدم دسترسی به آموزش با کیفیت، افراد را در چرخه فقر گرفتار میکند. گزارش یونسکو نشان میدهد که حتی با کسب مهارتهای اولیه خواندن توسط همه دانشآموزان در کشورهای کمدرآمد، میتوان ۱۷۱ میلیون نفر را از فقر شدید نجات داد. تکمیل تحصیلات متوسطه توسط همه بزرگسالان نیز میتواند نرخ فقر جهانی را به بیش از نصف کاهش دهد.
چالشهای نابرابری آموزشی در جهان و ایران
با این وجود، طبق گزارشها، ۲۵۸ میلیون نفر یا ۱۷ درصد از کودکان و نوجوانان جهان تحصیل نمیکنند. این نسبت در کشورهای در حال توسعه، به ویژه در جنوب صحرای آفریقا و آسیای مرکزی، به مراتب بالاتر است. این آمارها نشاندهنده نابرابری شدید در دسترسی به آموزش باکیفیت است.
محدودیتهای مالی خانوادهها، یکی از موانع اصلی تحصیل کودکان فقیر است. فقدان توانایی برای تامین کتاب و لوازمالتحریر و هزینه رفتوآمد به مدرسه، چشمانداز تحصیل این کودکان را با ابهام روبرو میکند. مطالعات در ایران نشان میدهد که حدود ۵۰ درصد بازماندگی از تحصیل کودکان به طور مستقیم و غیرمستقیم به وضعیت اقتصادی خانوار مرتبط است.
اهمیت کیفیت آموزش و رویکردهای حمایتی
تجربیات جهانی نشان میدهد که صرفاً کمیت حضور کودکان در مدرسه نمیتواند عدالت واقعی آموزشی را محقق کند. عدم توجه به کیفیت آموزش در سالهای گذشته، نتایج تلاشها برای ایجاد عدالت آموزشی را کمرنگ کرده و در کاهش فقر به اندازه کافی موثر نبوده است.
نابرابری در ارائه امکانات و خدمات آموزشی با کیفیت، رویکردهای تبعیضآمیز نسبت به دانشآموزان حاشیهای، و عدم آموزش کافی معلمان، از جمله دلایلی هستند که به نابرابری آموزشی منجر میشوند. سیاستگذاران حوزه آموزش باید رویکردی متفاوت نسبت به سایر حوزهها مانند بهداشت داشته باشند؛ زیرا حداقلهای ارائه شده توسط یک مدرسه روستایی در مقایسه با یک مدرسه خصوصی شهری، میتواند به گسترش فقر و نابرابری اجتماعی و اقتصادی منجر شود.
برای ارتقای کیفیت آموزش، آزمونهایی مانند پرلز به صورت بینالمللی برگزار میشوند تا توانایی خواندن و درک مطلب کودکان را بسنجند.
کودکانی که با فقر دست و پنجه نرم میکنند، نیازمند توجه ویژه دولت و سیاستگذاریهای عمومی هستند که هم کمیت و هم کیفیت آموزش را در نظر بگیرد. این توجه نیازمند ترکیب سیاستهای حمایت اجتماعی با سیاستگذاریهای آموزشی ویژه است، از جمله حمایتهای مشروط یا غیرمشروط به خانواده، و ارائه خدمات بهداشتی، سلامتی و تغذیهای به کودکان.
آمارهای تکاندهنده آکسفام نشان میدهد که یک کودک از خانواده فقیر، هفت برابر کمتر از یک کودک از خانواده ثروتمند احتمال دارد دوره متوسطه خود را به پایان برساند. این نابرابری با عوامل دیگری مانند جنسیت، قومیت و نژاد ترکیب شده و وضعیت دختران خانوادههای فقیر را از نظر آموزشی وخیمتر میکند.