وبلاگ
آسیبشناسی روانی و اجتماعی کودکان بدسرپرست و بیسرپرست
مقدمه
کودکان، آسیبپذیرترین قشر هر جامعهای هستند و سلامت جسمی، روانی و اجتماعی آنها نقش اساسی در شکلگیری آینده یک کشور ایفا میکند. یکی از مهمترین بحرانهایی که برخی از کودکان با آن مواجهاند، مسئله بدسرپرستی یا بیسرپرستی است. کودکان بدسرپرست، آنهایی هستند که والدین یا سرپرستان آنها به دلایل مختلفی مانند اعتیاد، بیماری روانی، رفتارهای مجرمانه یا خشونت خانگی، قادر به ایفای صحیح نقش والدینی نیستند. در مقابل، کودکان بیسرپرست، کودکانی هستند که به دلایل مختلف از جمله فوت والدین، طرد خانوادگی یا عدم شناسایی، فاقد سرپرست قانونی هستند و معمولاً تحت حمایت نهادهایی نظیر بهزیستی قرار دارند. این دو گروه از کودکان در معرض انواع آسیبهای روانشناختی، اجتماعی، تحصیلی و رفتاری قرار دارند که در ادامه مورد بررسی قرار میگیرند.
آسیبهای روانشناختی کودکان بدسرپرست و بیسرپرست
کودکان بدسرپرست و بیسرپرست اغلب دچار آسیبهای شدید روانی میشوند. یکی از رایجترین اختلالات، احساس طردشدگی و بیارزشی است. این کودکان معمولاً با این تصور رشد میکنند که دوستداشتنی نیستند یا کسی به آنها اهمیت نمیدهد. چنین احساسی در سالهای اولیه زندگی میتواند منجر به افسردگی مزمن، اضطراب و اختلالات شخصیتی در سنین نوجوانی و بزرگسالی شود.
همچنین، این کودکان معمولاً دچار اختلال در اعتماد به نفس و عزتنفس هستند. نبود یک نظام حمایتی عاطفی، الگوسازی مناسب و روابط ایمن خانوادگی باعث میشود که کودک نتواند تصویری سالم از خود و جایگاهش در جهان پیدا کند. این موضوع مستقیماً در شکلگیری هویت فردی و اجتماعی آنها تأثیرگذار است.
در مواردی، کودکان بدسرپرست یا بیسرپرست دچار پرخاشگری، انزواطلبی یا رفتارهای ضد اجتماعی میشوند. تجربههای تلخ دوران کودکی مانند خشونت، غفلت یا سوءاستفاده جنسی، عامل اصلی بروز چنین رفتارهایی است.
آسیبهای اجتماعی و رفتاری کودکان بدسرپرست و بیسرپرست
از منظر اجتماعی، این کودکان اغلب دچار افت تحصیلی و ترک مدرسه میشوند. نداشتن حمایت خانوادگی و نبود انگیزه تحصیلی، موجب کاهش سطح یادگیری و رغبت به ادامه تحصیل میگردد. برخی از این کودکان به دلیل فشارهای روانی یا فقر اقتصادی، به کودککار تبدیل میشوند که این امر زمینهساز سوءاستفاده، اعتیاد یا بزهکاری خواهد بود.
یکی دیگر از آسیبهای جدی، بزهکاری نوجوانان است. کودکان بیسرپرست که در محیطهای حمایتی نامناسب یا بدون نظارت کافی رشد میکنند، بیش از سایرین در معرض عضویت در باندهای بزهکار یا ارتکاب جرم قرار دارند. به دلیل کمبود محبت، فقر شدید و نداشتن آینده روشن، برخی از آنها به اعتیاد، سرقت یا خشونت روی میآورند.
همچنین، این کودکان دچار مشکلاتی در روابط بینفردی میشوند. بهدلیل تجربههای تلخ یا نبود آموزشهای اجتماعی مناسب، آنها غالباً دچار مشکلات ارتباطی، عدم اعتماد به دیگران و ناتوانی در حفظ روابط پایدار میشوند.
عوامل مؤثر در تشدید آسیبها
عواملی مانند فقر اقتصادی، ضعف قوانین حمایتی، کمبود نیروی متخصص، نبود مراکز مراقبتی با کیفیت و تبعیض اجتماعی از جمله دلایلی هستند که وضعیت این کودکان را وخیمتر میسازند. در بسیاری از موارد، کودکانی که در مراکز نگهداری زندگی میکنند با نگاه تحقیرآمیز یا ترحمآمیز جامعه مواجه میشوند که این مسئله حس طردشدگی و بیارزشی را در آنها تشدید میکند.
همچنین، عدم نظارت مناسب بر خانوادههای در معرض فروپاشی و نبود سیستم حمایت روانی برای والدین پرخطر، باعث میشود که کودکان بیشتری وارد چرخه بدسرپرستی شوند.
راهکارهای پیشنهادی
برای کاهش آسیبهای وارده به کودکان بدسرپرست و بیسرپرست، مجموعهای از راهکارهای حمایتی، آموزشی و حقوقی باید اتخاذ شود:
۱. تقویت خدمات روانشناسی و مشاورهای در مراکز نگهداری و مدارس برای شناسایی زودهنگام اختلالات روانی.
۲. آموزش مهارتهای زندگی به کودکان برای تقویت استقلال، اعتماد به نفس و روابط سالم.
۳. افزایش حمایت مالی و حقوقی از خانوادههایی که در آستانه فروپاشی هستند.
۴. توسعه فرهنگ فرزندخواندگی سالم با نظارت کامل بر فرایند پذیرش کودک.
۵. حمایت قانونی قویتر برای حفاظت از حقوق این کودکان در برابر خشونت، سوءاستفاده و تبعیض.
۶. آگاهسازی عمومی برای جلوگیری از نگاههای کلیشهای و تحقیرآمیز به این کودکان.
نتیجهگیری
کودکان بدسرپرست و بیسرپرست نیازمند توجه ویژهای هستند، زیرا غفلت از آنها میتواند به بروز نسلهایی آسیبدیده منجر شود که نهتنها در زندگی شخصی خود ناکام خواهند بود، بلکه هزینههای اجتماعی و اقتصادی سنگینی را نیز به جامعه تحمیل خواهند کرد. حمایت
روانی، اجتماعی و قانونی از این کودکان نهتنها یک وظیفه انسانی، بلکه یک سرمایهگذاری اجتماعی برای آیندهای سالمتر است.